۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

accusation of plagiarism

آندره لوید وبر
هفته نامه اطلاعات هفتگی 19 اسفند 1356

Accusation of plagiarism
طلاق ، ملودی منوچهر چشم آذر یا آندره لوید وبر؟

یکی از پرچالش ترین موضوعات عرصه هنر، همانا مبحث سرقت هنری ازفکر و اندیشه هنرمندان سرزمین های دیگر است . عدم آَشنایی شنوندگان با ملودی ها و ترانه های معروف دنیا باعث گردیده تا بعضا شاهد اینگونه سرقت ها در جوامع جهان سومی باشیم.
بهانه این نوشتار ، مروری بر داستان ملودی مشهوری است که به گوش ایرانیان از سی وسه سال پیش بسیار آشناست.
ملودی طلاق با اجرایی از خانم گوگوش

در سال 1356 سریال تلویزیونی طلاق به نویسندگی ، کارگردانی و بازی مسعود اسدالهی از تلویزیون ملی ایران پخش می شود. در زمستان همین سال و در قسمت های میانی سریال ، کارگردان و تهیه کننده ی آن تصمیم می گیرند تا از یک آهنگ به عنوان تیتراژ سریال استفاده کنند. آهنگی تحت همین نام با صدای گوگوش و با کلامی از اردلان سرفراز بخش ثابت تیتراژ سریال می شود .


بشنو همسفر من ، از این قصه ی تلخ ، راه دشوار
ای تو تک چراغ این شب تار
این که گذشتن از کنار قصه ها نیست
اینکه یه تصویر از سکوت آدما نیست..
کلامی متناسب با مضمون سریال که توسط سرفراز بر روی ملودی نوشته می شود.

اردلان سرفراز در کتاب از ریشه تا همیشه چاپ اول 1380 در پی نوشت این ترانه اینگونه نوشته است:
« برای سریال تلویزیونی طلاق ، ساخته ی هوشمندانه ی مسعود اسدالهی روی آهنگ چشم آذر در شرایطی این ترانه را نوشتم که هنوز خود نیز درگیر جمع کردن شکسته های خویش از زخم اولین بودم .»
اما موضوع مورد بحث این نوشتار ، کلام ترانه ی طلاق نیست بلکه ملودی خاص و متمایز این اثر است که چه در سریال و چه در آلبوم منتشر شده با صدای خواننده به نام منوچهر چشم آذر منتسب گشته و در واقع طی 33 سال اخیر همگان منوچهر چشم آذر را سازنده ی این اثر به حساب می آورند.
هفته نامه اطلاعات هفتگی به تاریخ 19 اسفند 1356 در بخش اخبار هنری اش پیرامون این آهنگ اینگونه نوشته است:
« سریال تلویزیونی طلاق که از زمره سریال های موفق تلویزیون در سالهای اخیر بوده است ، در ردیف خبرسازترین مجموعه های تلویزیون نیز جای دارد. از جمله این که آخرین خبر پیرامون این سریال ، مربوط است به موزیک متن آن، که گوگوش خواننده معروف نیز برای نخستین بار ترانه ای با این آهنگ اجرا نموده است . این آهنگ مربوط به موسیقی متن اپرای راک است که در سالهای اخیر اپرای معروفی در اروپا و امریکا بوده است و سازنده موزیک آن، دو موسیقیدان برجسته، تیم رایس و آندره لوید وبر می باشند. با توجه به این که در سریال طلاق اشاره ای به نام این دو تن نشده است جمعی از منتقدین و دست اندرکاران مسائل هنری ، موسیقی متن سریال تلویزیونی طلاق را کپی برداری از موسیقی متن اپرای راک می دانند که در این خصوص کارگردان و تهیه کننده سریال در گفتگویی با خبرنگار ما اظهار داشت : مسئله کپی برداری در کار نبوده و این موسیقی شهرت جهانی داشته و مسلم است که از یک آهنگ خارجی استفاده شده است»
توجیه تهیه کننده ی سریال طلاق در نوع خود حیرت آور است . اینکه چون موسیقی شهرت جهانی داشته و مسلم بوده که از یک آهنگ خارجی استفاده شده دیگر نیازی به درج نام سازنده حقیقی آهنگ نمی دیده اند!!!

همانگونه که هفته نامه اطلاعات هفتگی نوشته است ملودی ترانه ی طلاق ساخته بارون آندره لوید وبر آهنگساز انگلیسی است که در زمینه اپرا ( تئاتر موزیکال) از سرامدان این عرصه به شمار می آید.
وبر این ملودی را در سال 1970 میلادی برابر با 1349 شمسی برای اپرای راک مذهبی
jesus Christ superstar
برای ترانه ای به نام Heaven on their mindsسروده تیم رایس نوشت . این ترانه برای نخستین بار در سال 70 میلادی و قبل از انتشار اپرا در دو سالن معروف برادوی نیویورک و وست اند لندن ، در آلبوم jesus christ superstarوبا صدای خواننده ی معروف گروه راک دیپ پارل ، یعنی یان گیلان منتشر شد.
در نسخه ارجینال سال 70 نوازندگان بزرگی چون نلی هوبورد و کریس اسپیدینگ (گیتار) ، آلان اسپینر (بیس)و بروس رولاند (درامز)نوازندگی کردند.
اما اپرای راک Jesus Christ superstar که ملودی مورد بحث در آن گنجانده شد بوسیله تیم رایس و وبر ساخته شد.
این اپرا ، مشاجرات بین شخصی و سیاسی Jesus(عیسی مسیح )و Judas Iscariot( یکی از حواریون 12 گانه عیسی مسیح به نام یهودا) را برجسته می کند. اپرا بر پایه روایت انجیل از هفته آخر زندگی مسیح شکل گرفته که با مقدمه ای برای ورود مسیح و حواریونش آغازمی شود و با صلیب کشیدن او به پایان می رسد.
بنا بر باور مسیحیان ، یهودا یکی از 12 حواری مسیح با دریافت سی سکه نقره رشوه، ایشان را به حاکمان یهودی رم نشان داد و آنان نیز عیسی را به شیوه دردناکی به صلیب کشیدند.

آنچه که از شنیدن ملودی ارجینال وبر ساخته 1970 به دست می آِید آن است که متاسفانه منوچهر چشم آذر ملودی طلاق را کاملا بر اساس این ملودی برداشت کرده و درج نام ایشان در کنار ملودی طلاق دیگر کاری بیهوده و عبث است. جالب است که خواننده ی ملودی طلاق یعنی خانم گوگوش نیز همچنان مصرا چشم آذر را سازنده ی این ملودی به زبان می آورد که موید این نکته است که ایشان خالق حقیقی این اثر را نمی شناسند.
در سال 1387 و در آلبوم شب سپید مجددا گوگوش به بازخوانی ملودی طلاق با تنظیمی تازه تر پرداخت و مجددا نیز نام منوچهر چشم آذر به عنوان سازنده ی ملودی طلاق درج گشت.
جالب است که ملودی سال دوهزار منوچهر چشم آذر نیز که با صدای داریوش در زمستان 56 منتشر گشت به نوعی شباهت هایی به ملودی وبر دارد.
گویا سرچشمه ی سرقت این دو ملودی از یک جا نشات می گیرد و چشم آذر به خوبی توانسته در روزگاری که گوش موسیقیایی مخاطبین چندان آشنا به ملودی های ناب روز دنیا نبوده ، دست به این سرقت بزرگ هنری بزند.
البته وزن کلامی ترانه طلاق تفاوت آشکاری با وزن کلامی ترانه تیم رایس دارد و این خود گویای این مسئله است که سرفراز تنها بر پایه ملودی تنظیم شده چشم آذر دست به سرایش طلاق زده .

البته این موضوع کاملا با داستان آهنگthe gipsy ساخته خوزه فلیسیانو آهنگساز نابینای پورتوریکویی که ملودی وطن با صدای داریوش از آن برداشت گشته متمایز است چرا که ایرج جنتی عطایی کاملا بر وزن ترانه جیپسی دست به نگارش ترانه وطن زده ، همان کاری که او همان زمان در رابطه با ملودی پرویز مقصدی انجام داد وترانه مار در محراب را سرود.
وقتی به ترانه جیپسی گوش می کنید انگار دارید وطن را با صدای داریوش گوش می کنید اما با تنظیمی متفاوت که البته اعتبار این عمل را نیز باید به واروژان بخشید که اینگونه به زیبایی کار را تنظیم کرده اگر چه به اعتقاد من اجرا و تنظیم فلیسیانو فوق العاده است.
تحقیقات بیشتر آشکار خواهد کرد که به جز این ملودی چه آثاری توسط هنرمندان وطنی به سرقت رفته اند. گفته می شود ظاهرا ملودی کویر دل تورج شعبان خانی با صدای مرجان نیز برگرفته از یک ملودی فرانسوی است یا سوژه ی ترانه ی قصه دوماهی که ظاهرا از یک داستان ایتالیایی برداشت گردیده .

سرقت هنری که در واقع نقض آشکار قانون کپی رایت نیز محسوب می گردد متاسفانه در موسیقی ما هم چنان ادامه دارد.
عدم آشنایی شنوندگان با موسیقی های روز دنیا در قالب سبک های مختلف باعث می شود تا آهنگسازان به سادگی با برداشت این ملودی ها و گاها پاره ای تغییر آن را به نام خود به خورد مخاطب بدهند و لابد نیز همگان را به تحسین وادارند.متاسفانه هم چنان این رویه به شکل گسترده در حال انجام است و ملودی های یونانی و ترکی توسط آهنگسازان هم وطن ، در اختیار شنوندگان قرار داده می شود .

متن ترانه
Heaven on their minds
ترانه سرا: تیم رایس
آهنگ: آندره لوید وبر
خواننده: یان گیلان
انتشار : 1970
My mind is clearer now
. At last all too well
I can see where we all soon will be
If you strip away The myth from the man
You will see where we all soon will be. Jesus
You've started to believe
The things they say of you
You really do believe
This talk of God is true
And all the good you've done
Will soon get swept away
You've begun to matter more
Than the things you say
Listen Jesus I don't like what I see
All I ask is that you listen to me
And remember, I've been your right hand man all along.
You have set them all on fire.
They think they've found the new Messiah.
And they'll hurt you when they find they're wrong.
I remember when this whole thing began.
No talk of God then, we called you a man.
And believe me, my admiration for you hasn't died.
But every word you say today
Gets twisted 'round some other way.
And they'll hurt you if they think you've lied.
Nazareth, your famous son should have stayed a great unknown
Like his father carving wood He'd have made good.
Tables, chairs, and oaken chests would have suited Jesus best.
He'd have caused nobody harm; no one alarm.
Listen, Jesus, do you care for your race?
Don't you see we must keep in our place?
We are occupied; have you forgotten how put down we are?
I am frightened by the crowd.
For we are getting much too loud.
And they'll crush us if we go too far.
If they go too far
....Listen, Jesus, to the warning I give.
Please remember that I want us to live.
But it's sad to see our chances weakening with every hour.
All your followers are blind.
Too much heaven on their minds.
It was beautiful, but now it's sour.
Yes it's all gone sour.
Listen, Jesus, to the warning I give.
Please remember that I want us to live.
C'mon, c'mon
He won't listen to me ...
C'mon, c'mon
He won't listen to me

برای شنیدن آهنگ وبر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://beemp3.com/download.php?file=3652117&song=Heaven+On+Their+Minds

برای شنیدن آهنگ جیبسی ساخته خوزه فلیسیانو نیز به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://www.roomp3.com/mp3-23159-Jose_Feliciano_-Gipsy.html

زندگینامه ی آهنگساز حقیقی ترانه طلاق آندره لوید وبر ، ترجمه از دانشنامه ویکیپدیا

آندره لوید وبر متولد 22 مارچ 1948 در کینزینگتون لندن ، آهنگساز اپرا (نمایش موزیکال) است. وبر موفقیت عظیمی در اپرا کسب نموده و به همین دلیل از سوی مجله نیویورک تایمز به عنوان آهنگساز موفق در تاریخ برگزیده شد .چندین موسیقی او بیش از یک دهه در سالن های نمایش وست اند لندن و برادوی نیویورک به اجرا درآمدند
.
او آهنگساز 13 اپرا ، یک مجموعه ترانه Song cycleمجموعه واریته ، موسیقی متن دو فیلم سینمایی و یک رکوییم ( موسیقی مخصوص مجلس یادبود مردگان) بوده است. وبر افتخارات زیادی نیز کسب نموده . از آن جمله دریافت لقب شوالیه گری در سال 1992 ، دریافت عنوانPeerage از دولت بریتانیا به خاطر خدماتش به موسیقی ، دریافت 7 جایزه ی تونی Tony awards،سه جایزه گرمی ، چهارده جایزه ایور
Ivor novella awards ، هفت جایزه اولیور Oliver awards ،یک جایزه گلدن گلوب ، و دریافت جایزه مرکز کندی در سال 2006 (Kennedy center )
چندین آهنگ معروف او به شکل فوق العاده ای هیت شده است:
آهنگ
The music of the nightاز اپرای The phantom of the opera(شبح اپرا)
آهنگI don’t know how to love himازاپرایJesus Christ superstar
آهنگ هایDon’t cry for me ، argentina از اپرای Evita
Any dream will doاز اپرای Joseph and the amazing Technicolor dream coat

زندگی اولیه:
آندره لوید وبر متولد کینزینگتون در لندن است.پدرش ویلیام لوید وبر (1982-1914) آهنگساز و مادرش جین هرمیونه (1993-1921) نوازنده پیانو و ویولن است.برادر کوچکترش نیز جولیان لوید وبر نوازنده ی سرشناس ویولن سل است. او کار نوشتن ملودی را از دوران کودکی آغاز کرد . در سن 9 سالگی اولین قطعات اینسترومنتال از او منتشر شد. او هم چنین پروژه ای را نیز به اتفاق برادرش جولیان و عمه اش ویولا در تئاتر توی منتشر کرد.
تحصیلاتش را در رشته تاریخ در دانشگاه مگ دالن و آکسفورد آغاز کرد اما پس از رها کردن این رشته ، وارد دانشگاه رویال کالج شد تا موسیقی بخواند و علاقه اش نیز موسیقی اپرا بود.
مسیر حرفه ای
سالهای نخست
اولین همکاری مهم وبر با تیم رایس ترانه سرا ، در آهنگ The likes of us بود که اپرا بر مبنای داستان واقعی توماس جان بارناردو نوشته شده بود.این اپرا مجددا در سال 2005 در فستیوال سیدمنتون به روی صحنه رفت.هم چنین این اپرا در سال 2008 نیز توسط انجمن دراماتیک و اپرای ملی بریتانیا و با مشارکت کمپانی تولید شده وبر، منتشر شد.
اولین اجرای آماتور بوسیله گروه تئاتر Children در کورنوال به روی صحنه رفت. از نظر سبک شناسی این اپرا پس از نمایشات موزیکال سالن برادوی در دهه ی چهل و پنجاه میلادی مدل شد . این نمایش موزیکال با یک اوورتور سنتی که شامل یک ملودی از نواهای نمایش بود آغاز می شد و موسیقی متن آن در واقع بازگوکننده ی برخی از تاثیرات اولیه وبر از آهنگسازانی چون ریچارد رودگرز ، فردریک لو و لیونل بارت به شمار می آمد. با نهایت احترام این اثر به طور محسوس متمایز از آثار دهه ی اخیر وبر است.
تا آن زمان رایس و وبر تعدادی آهنگ پاپ ساختند که به صورت تک آهنگ ضبط شد. خوانندگانی چون وس ساندز ، رز هانامان ، پل راون و گری بوند اجرا کنندگان این ملودی ها بودند . گزیده ای از این آثار اولیه ضبط شده ، در سال 2003 در قالب 5 مجموعه سی دی با نام Now and forever
منتشر شد.
در سال 1968 رایس و وبر کار نوشتن قطعه ای برای مدرسه ابتدائی پسرانه ی کولن کورت در شهر برمس که پسران 7 تا 13 ساله در آن تحصیل می کردند را بر عهده گرفتند که منتج به ساخت آهنگ
JoSeph and amazing Technicolor dream coat شد.
این اثر که بازگویی از کتاب مقدس بود به شکل مضحک ، تقلیدی از سبک های موسیقیایی کالیسپو و کانتری میوزیک بود.
در سال 1969 رایس و وبر آهنگی برای مسابقه آهنگ یوروویژن به نام Try it and see ساختند که برگزیده نشد.
طرح های این دو با ساخت کمدی موزیکال Jesus Christ superstar که بر پایه داستان کوتاه
Jeeves and Wooster نوشته وودهووس ادامه پیدا کرد.تیم رایس درباره این قمار بدلیل نگرانی از عدم رعایت عدالت در داستان اطمینان نداشت اما او و وبر بابت این داستان تحسین شدند.

دهه 70
وبر با تیم رایس یکبار دیگر همکاری مشترکی را با هم انجام دادند. این بار در اپرای Evita
این اپرا بر پایه ی زندگی ماریا اوا دوارته دپرون ملقب به اوا پرون (1952-1919) همسر دوم خوان پرون رئیس جمهور آرژانتین ساخته شد. اوا پرون به عنوان بانوی اول آرژانتین از سال 1946 تا لحظه ی مرگ به عنوان اختصار اوا پرون نامیده می شد اگر چه در زبان اسپانیولی Evita نامیده می شد.
این اپرا نیز به مانند اپرای پیشین ، نخست در یک آلبوم مفهومی (Concept album ) منتشر شد که جولی کانوینگتون خواننده ی بخش Eva peron بود.
آهنگ Don’t cry for me، argentina تک آهنگ معروفی شد و اپرای آن نیز برای بار نخست در سالن نمایش Prince Edward theatre به نمایش درآمد که در آن ستاره معروف Elaine paige نیز در نقشی کوتاه حاضر شد.
اولین نمایش اوا پرون در سالن تئاتر برادوی نیویورک با بازی پتی له پونه Patti lu pone که برنده ی جایزه ی تونی به خاطر ایفای آن نقش نیز شد به نمایش درآمد. اویتا نمایش بسیار موفقیت آمیزی بود به طوری که برای 10 سال در سالن وست اند به نمایش درمی آمد.
در سال 1978 لوید وبر ، مجموعه تک نوازی های خود را در قالب آلبوم Variations به اتفاق برادر سولونوازش جولیان وارد بازار کرد به شکلی که در رده بندی آلبوم های پاپ ( Pop album chart ) در رتبه دوم در بریتانیا قرار گرفت.
تم اصلی این ملودی در تمام مدت 23 سال اخیر به عنوان آهنگ شبکه Itv 1 و شو بانک جنوب
South bank show مورد استفاده قرار گرفته است.
دهه ی 1980
آندره لوید وبر در پروژه ی بعدی خود بدون حضور ترانه سرای همیشگی اش تیم رایس حاضر شد و در عوض از اشعار الیوت استفاده برد.
اپرای Catsدر سال 1981 یکی از طولانی ترین نمایشات موزیکال در لندن از لحاظ پخش بود به شکلی که 21 سال بعد اکران آن بسته شد.در سالن برادوی این اپرا برای 18 سال یک رکورد به حساب می آید که البته بعدها با نمایش اپرای جاودانه ی (شبح اپرا) The phantom of the opera رکورد آن شکسته شد.
اپرای Starlight express در سال 1984 یک اپرای تجاری بود که بازخورد منفی از سوی منتقدین دریافت کرد.
وبر یک ریکوییم ( موسیقی مخصوص مجلس یادبود مردگان ) در سال 1985 به مناسبت مرگ پدرش ویلیام (مرگ 1982) نوشت.اکران نخست این ریکویم در کلیسای توماس در نیویورک در تاریخ 25 فبریه 1985 بود.
Church music (موسیقی کلیسا ) بخشی از ساخته های آهنگساز معروف است .
وبر در سال 1986 موفق به دریافت جایزه معروف گرمی Grammy awards به خاطر ساخت ریکوییم در رده بندی بهترین آهنگ های کلاسیک شد.
وبر به مناسبت 60 سالگی ملکه الیزابت موسیقی کوتاهی تحت نام Hearts and wickets به اتفاق تیم رایس نوشت .
در سال 1986 وبر اپرای( شبح اپرا ) The phantom of the opera که بر مبنای داستان کوتاه گاستون لورو در سال 1911 نوشته شده بود را به نمایش گذاشت. بازیگر نقش کریستین در این نمایش همسر دوم وبر ، سارا برایتمن Sarah brightmanبود که در کنار میشل کروفورد بازیگر نقش شبح به ایفای نقش پرداخت.
موضوع داستان شبح اپرا اینگونه است که در ساختمان اپرای فرانسه شبحی سکونت دارد که تماشاگران و کارکنان آنجا را گاه با حضور خود ناراحت می کند تا این که یک روز شبح عاشق کریستین یکی از خوانندگان زن گروه کر می شود و برای این که بتواند او را بدست آورد تصمیم به ربودن او می گیرد.
Charls hart (چارلز هارت ) ترانه ای برای این اپرا نوشت که با پاره ای اضافات توسط ریچارد استیلگو خوانده شد.
در سال 1989 اپرای Aspect of love ساخته شد که موسیقی آن بر پایه داستان دیوید گارنت بود.ترانه های آن نیز توسط دون بلاک و چارلز هارت سروده شدو نسخه ارجینال آن توسط تری ور نان کارگردانی شد.
دهه ی 90
وبر در سال 1992 برای بازیهای المپیک بارسلون قطعه ی Amigos para siempre یا همان
Friends for life با همکاری ترانه سرا دون بلاک ساخت.این آهنگ بوسیله سارا برایتمن و خوزه کاره راس خوانده شد.
وبر ایده نوشتن موسیقی بر پایه فیلم تحسین برانگیز Sunset boulevard ساخته بیلی ویلدر را که در دهه 70 ساخته شده بود را آغاز کرد اگر چه این پروژه تا زمان تکمیل Aspects of love بیرون نیامد. وبر به اتفاق دو همکار خود کریستوفر هامپتون و دون بلاک اعتباری برابر ، برای این پروژه بدست آورد.
این نمایش در سالن تئاتر Adelphi theatreدر لندن در 12 جولای 1993 به صحنه آمد .علی رغم استقبال عمومی و گسترده از این اجرا در سالن وست اند لندن ، این پروژه به دلیل هزینه های بالای تولید، شکست خورد.
دیگر نمایش موزیکال وبر، نمایش Whistle down the wind بود که موسیقی آن به همراه سلطان راک ، جیم استین من ساخته شد . نمایش ارجینال آن در واشنگتن کلید خورد ولی آنگونه که شایعه شد وبر چندان از این نمایش خشنود نبود و برای اجرای بعدی در برادوی لندن تجدیدنظری کلی کرد وکار را به گال ادواردز برای کارگردانی واگذار نمود .
بسیاری از آثار وبر موفقیت های تجاری بزرگی کسب نموده اما زندگی هنری او بدون شکست هم نبوده مخصوصا در امریکا.آهنگ و رقص Starlight express و The woman in white تمام موفقیتش در لندن بود ولی بازخورد مشابهی در نیویورک دریافت نکرد .
در سال 1994 نمایش Sunset boulevard یکی از موفقیت آمیزترین نمایش اولیه در برادوی با پیشرفت وسیعی در تاریخ آن به شمار آمد به شکلی که 7 جایزه تونی را دریافت کرد.
دهه ی 2000
وبر برنامه The sound of music را نیز تولید کرد که اولین اجرای آن در نوامبر 2006 بود. او تصمیم بحث برانگیزی نیز برای انتخاب بازیگری ناشناس برای بازی نقش Lady maria گرفت .این نقش سرانجام از طریق شو تلویزیونی Reality television show به نام
How do you solve a problem like maria (چگونه می تونی مشکل ماریا رو حل کنی؟) شناخته شد. در حالی که وبر به عنوان داور در آن برنامه حاضر بود.
برنده ی آن شو ، کانی فیشر Connie fisher شناخته شد.
در اینجا تعدادی از فیلم های سینمایی که بر اساس نمایشات موزیکال وبر ساخته شده را مشاهده می کنید:
Jesus Christ superstar تولید شده در سال 1973 به کارگردانی نورمن جه ویسون ،
Evitaتولید شده در سال 1996 به کارگردانی الان پارکر ، و اخیرا نیز فیلم شبح اپرا به کارگردانی جوئل شوماخر و همکاری وبر.
این فیلم در سال 2004 با بازی جرارد باتلر ، امی راسم ، پاتریک ویلسون نامزد دریافت 3 جایزه اسکار شد.هم چنین این فیلم در سال 2005 نامزد دریافت بهترین موسیقی فیلم برای ترانه تنها بودن را بیاموز شد.
وبر در سال 2002 به اتفاق رحمان آهنگساز هندی قطعه رویاهای بمبئی Bombay dreams را ساخت.
در شهریور سال 2006 وبر جایزه معتبر کندی سنتر Kennedy center honors را به اتفاق چهره های مشهوری چون استون اسپیلبرگ ، زوبین متا ، دالی پارتون و اسموکی رابینسون دریافت کرد.همچنین او به خاطر کمک برجسته اش به هنرهای اجرایی امریکایی توسط کندی سنتر معرفی شد.
در 11 فوریه 2007 وبر به عنوان داور مهمان در برنامه Reality television show شرکت کرد.
بین آپریل و جون 2007 ، وبر در برنامه Any dream will do شبکه Bbc ظاهر شد.هدفش از این حضور بابت یافتن بازیگر نقش جوزف برای بازنمایش
Joseph and the amazing Technicolor dream coat بود.
لی مد برنده ی این مسابقه شد. آرای تلفنی بینندگان در طول این برنامه ها به 500 هزار نفر رسید.
در اول جولای 2007 او منتخبی از آثارش را به عنوان بخشی از کنسرتی برای دیانا سازماندهی کرد .
در اکتبر 2009 وبر در یک جلسه مطبوعاتی به خاطر نمایش عشق هرگز نمی میرد حاضر شد.نمایشی که در آن رامین کریملو بازیگر ایرانی درنقش شبح و Sierra boggess در نقش کریستین ظاهر شدند.
در 26 فوریه 2010 او مجددا در برنامه جمعه شب شبکه Bbc به همراه جاناتان رز برای تبلیغ نمایش عشق هرگز نمی میرد حاضر شد.

اتهامات سرقت هنری:
آندره لوید وبر نیز از کسانی است که در آثارش به سرقت هنری متهم گردیده . زندگی نامه نویس او ، جان اسنلسون اعتراف کرد که شباهت زیادی بین ملودی ابتدایی قطعه Slow movement از کنسرت ویولن مندلسون و آهنگ I don’t know how to love him از وبر وجود دارد. اما اظهار عقیده کردند که وبر یک تنش دراماتیک جدیدی نسبت به ملودی ارجینال مندلسون از طریق احساسات گیج کننده ی نقش مری مگدالن پدید می آورد.تم ابتدایی شاید حاصل کار مندلسون باشد اما طرزبرخورد و رفتار ریتمیک و هارمونیک همراه با خطوط جدید بسیار تاثیرگذار حاصل پیشرفت ملودیک وبر است.
در سال 1992 نیز در زمان تبلیغ آلبوم مفهومی Amused to deathروجر واترزRoger waters نوازنده گیتار بیس و عضو سابق گروه پینک فلوید مدعی شد که وبر در قسمتی از آهنگ شبح اپرا در سال 1986نت هایی تکراری از آهنگ Echoes آن گروه که در سال 1971 ساخته شده بود را به سرقت برده است با وجود این که او هیچ گاه تصمیم نگرفت تا علیه وبر اقامه دعوی در دادگاه کند.
اما Ray rappری رپ آهنگساز نیز ادعایی مشابه را در این باره مطرح کرد و پافشاری کرد که که وبر ایده ساخت آهنگ رااز او به سرقت برده . برخلاف روجر واترز ، ری رپ تصمیم گرفت تا پرونده ای علیه وبر در دادگاه تشکیل دهد و علیه او دادخواهی کند اما دادگاه در نهایت رای به برائت وبر داد.
وبر هم چنین متهم به سرقت هنری از پوچینی آهنگساز معروف در ریکویم و شبح اپرا شده است.
در برگه راهنمای برنامه اپرا در سانفرانسیسکو در سال 2009 ، دختر پوچینی در صفحه 42 آن نوشتار می نویسد:
قطعه Quello che taceta مشابهت قوی به عبارت مشابه در آهنگ شبح دارد.

زندگی شخصی:
اولین ازدواج وبر در 24 جولای 1972 با سارا هوگیل Sarah hugill در سن 24 سالگی بود که از او صاحب 2 فرزند شد.ایموگن متولد 1978 و نیکولاس متولد 1979.این دو در 14 نوامبر 1983 از هم طلاق گرفتند. ازدواج دوم وبر با سارا برایتمن Sarah brightman خواننده و رقاص در 22 مارچ 1984 بود. او در نقش معروفی در نمایش شبح اپرا حاضر شد. این دو نیز در 3 ژانویه 1990 از هم جدا شدند. سومین ازدواج وبر با مادلین گوردون در 9 فوریه 1991 در لندن بود . آنها از این ازدواج صاحب 3 فرزند شدند.
هفته نامه ساندی تایمز در فهرست ثروتمندترین افراد در سال 2006 ، وبر را در رده 87 در بریتانیا با برآورد 700 میلیون پوند انتخاب کرده است.ثروت او در سال 2007 به 750 میلیون افزایش یافت اما نشریه
The publication او را در رده 101 سال 2008 برگزید.
او هم چنین طرفدار حزب محافظه کار در بریتانیاست و به همین خاطراجازه داد تا آهنگ
Take that look off your face او در فیلم تبلیغاتی حزب مورد استفاده قرار گیرد به طوری که برآورد می شود یک میلیون نفر در 80 سینما قبل از انتخابات سال 2005 بریتانیا با در دست داشتن تصاویری از تونی بلر نخست وزیر بریتانیا این فیلم را مشاهده کرده اند.
در اواخر سال 2009 ، وبر تحت عمل جراحی به خاطر سرطان پروستات قرار گرفت . در ژانویه 2010 اعلام کرد که از سرطان رهایی یافته است.
در مارچ 2010 نیز او تصمیم گرفت تا تابلوی نقاشی معروف پابلو پیکاسو را به نفع بنیاد آندره لوید وبر به حراج بگذارد. این تابلو سرانجام به قیمت 7/34 میلیون پوند به پیشنهاد تلفنی گمنام به فروش رفت.

پی نوشت 1 : با سپاس فراوان از کیارش و بابک نازنین
پی نوشت 2 : در ایمیلی به اردلان سرفراز با ارائه مستندات کافی ، نظرشان را در رابطه با سازنده ی این ملودی پرسیدم . ایشان نیز در پاسخی کوتاه اینگونه نوشتند: حدس شما درست است . بیش از این هم نیازی به توضیح نیست.
پی نوشت3: دوستان عزیز برای شنیدن و دانلود آهنگ اشک من ساخته ی پرویز مقصدی با صدای شهره به لینک زیر مراجعه نمایند:
ضمنا جهت گوش دادن جلسه تمرینی آهنگ اشک من پرویز مقصدی با داریوش نیز به لینک زیر مراجعه فرمایید:
پی نوشت 4:
پاسخ داریوش به ایمیل من پیرامون ترانه های غم عشق و مار در محراب
غم عشق ، آهنگی بود که ناقص ماند و بعد از سفر به خارج از کشور ، از استودیو ، دوستان صدابردار پخشش کردند. بله ، اون صدای من است .شعر سروده ی ایرج جنتی عطایی است و آهنگ را منوچهر چشم آذر ساخته و گاهی روی یک ترانه زیبا چند آهنگ ساخته شده که این شعر هم از همان بخش است.
آهنگ دوم هم که شهره خوانده همانی است که شعر مار در محراب اجرا گردیده و از این تشابهات زیاد در کار هست.

پژوهش و ترجمه : حمید
چهارشنبه 1 دی ماه 1389

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

یادنامه حسن لشکری در گفتگوی اختصاصی با عارف

هفته نامه جوانان 27 مرداد 1354

هفته نامه جوانان دوشنبه 23 تیر 1354
هفته نامه جوانان دوشنبه 30 تیر 1354
هفته نامه جوانان دوشنبه 3 شهریور 1354

هفته نامه جوانان 27 مرداد 1354


یادنامه حسن لشکری در گفتگوی اختصاصی دلواره ها با عارف
مروری اجمالی بر تاریخ موسیقی پاپ ایران ، ما را به نام های شاخصی در حوزه آهنگسازی رهنمون می سازد. از زمان شکل گیری آن در دهه ی سی که آهنگسازانی چون سورن ، عطا اله خرم ، انوشیروان روحانی هسته ی اولیه را بنا نهادند تا آهنگسازان دهه ی چهل چون بابک افشار ، پرویز اتابکی ، جمشید زندی ، سلیمان اکبری ، پرویز مقصدی که نقش پررنگی را در تحکیم پایه های آن ایفا نمودند.
یکی از کسانی که درمیانه دهه ی چهل رو به آهنگسازی نهاد ، جوانی بود که دست سرنوشت اجازه نداد تا بیش از سی و دو بهار از عمرش سپری شود.
حسن لشکری برادر کوچکتر، بزرگ و جواد لشکری- آهنگسازان بنام دهه چهل- کار هنری اش را با عارف آغاز کرد . ملودی های عامه پسند او با صدای متفاوت عارف ، ظهور چهره ی ماندگاری را نوید می داد.
حسن لشکری از سال 1346 تا 1354 که بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان آراد تهران درگذشت با خوانندگان مختلفی همکاری نمود و ملودی های مختلفی را نیز برای همیشه به یادگار گذاشت .
از شاخص ترین آثار او می توان به آهنگ تنها با گل ها با صدای هایده در سال 1352و با شعری از آذر صرافپور ، آدما ، دنیا وفا نداره با صدای گوگوش ، گناهت را نمی بخشم با صدای عارف اشاره کرد.

همانگونه که اشاره شد یکی از خوانندگانی که بیشترین همکاری را با حسن لشکری داشت ، عارف خواننده سرشناس موسیقی پاپ بود.
طی تماسی تلفنی با عارف از ایشان درخواست نمودم تا در یادنامه حسن لشکری با من همسفر شوند و برایم از ایشان بگویند.
عارف:
« حسن لشکری یکی از بهترین دوستان من در قبل از انقلاب بودند. به شکلی که حتی در لحظه ی مرگ ، پسر و دختر من بالای سر ایشون در بیمارستان بودند. اون زمان ایشون در متل قو در تابستون ها ارگ و اکاردوئن می زدند. سازنده ی بسیاری از آهنگ های من به شمار می اومدند . تمامی آهنگ های ایشون رو واروژان تنظیم می کردند. یکی از زیباترین ساخته های ایشان آهنگ با نام تو هست . سی دی آلبومی را که در حدود 120 ترانه قدیمی که در آرشیو رادیو و تلویزیون ایران بوده را جمع آوری کرده ام که به زودی منتشر خواهم کرد که آهنگ های زیادی در این مجموعه از حسن لشکری هست. نام این آلبوم رو به دلیل پنجاه سال خوانندگی ، 50 سال با عارف نام گذاشتم.
از لابلای صحبت های من با عارف در این گفتگوی تلفنی:
اولین آهنگی که حسن لشکری برای من ساخت رو دقیقا خاطرم نیست ولی میدانم آهنگ های زیادی بود. مثلا یکی از بهترین کارهای الهه لیلی منال( لیلی چه ناله می کنی امشب به جای می دگر خون در پیاله می کنی) رو به من هم دادند و من هم اجرا کردم. آهنگ های لشکری اون زمان همه داغ و هیت بود. بدون بروبرگرد.چه اسلو و چه شاد.
حسن لشکری تازه ازدواج کرده بود. زمانی که با همسرشان نامزد شدند من شاهد آشنایی شون در متل قو بودم. دو دختر و پسر جوانی بودند که همدیگه رو دوست داشتند. در متل قو در شمال کشور با هم آشنا شدند. و سپس ازدواج کردند.
روزی که حسن در بیمارستان در ایران بستری بود به دلیل این که بچه های من سهیلا و سهیل بسیار به ایشون علاقه داشتند بالای سرشون بودند. و بسیار متاثر شدند.البته پسر من سهیل سال پیش در سن چهل سالگی به دلیل سرطان لوزالمعده در ایران درگذشت.
واقعا حیف شد که حسن لشکری از بین رفت. مطمئنا اگر زنده بودند تا الان سازنده بهترین آهنگ ها بودند. واقعا جای تشکر دارد که شما به معرفی ایشون پرداختید . من هیچ جایی در تلویزیون ها یا اینترنت ندیدم که تاکنون عکس یا مطلبی در رابطه با ایشان منتشر شده باشد.»

یکی از ترانه سرایانی که در دهه ی چهل و پنجاه همکاری گسترده ای با حسن لشکری داشت ، علی رضا طبایی بود که با نام مستعار شهرام با او همکاری می کرد.
از علی رضا طبایی خواستم تا از همکاری هایش با حسن لشکری بگوید:
« تا بدان جایی که به خاطرم هست 8 ، 9 ترانه با حسن لشکری همکاری داشتم . ترانه هایی چون دختر دریاها ، شهر فرنگه چشمات ، لبان تو که توسط عارف اجرا شدند. تنها با گل ها ، تو چشمون سیاهم با صدای هایده و ترانه نگاهم با نگاهت قصه ها دارد که به صورت دو صدایی توسط هایده و عارف اجرا شد و دو ترانه با صدای الهه به نام های نوبر بهار و به سیم آخر بزنم .»

گزینه ای از آثار حسن لشکری:
1- عارف:
گناهت را نمی بخشم ( ترانه سرا: پرویز وکیلی )
شهر فرنگه چشمات ( ترانه سرا: علی رضا طبایی )
دختر دریاها ( ترانه سرا : علی رضا طبایی )
بگو یار که بودی ( ترانه سرا: پرویز وکیلی )
چشمان تو ( ترانه سرا : پرویز وکیلی )
بیا دستی برآریم ( ترانه سرا : عبدالله الفت)
حیف عشق من و تو تموم بشه ( ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی)
قصه کتاب ها ( ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی)
لبان تو ( ترانه سرا: علی رضا طبایی )
2- الهه
نوبر بهار ( ترانه سرا : علی رضا طبایی )
ای دل چرا ناز می کنی (شعر: عبداله الفت)
به سیم آخر بزنم (ترانه سرا: علی رضا طبایی )
3- هایده
تو چشمون سیاهم (ترانه سرا:علی رضا طبایی )
نگاهم با نگاهت قصه ها دارد (ترانه سرا: علیرضا طبایی )
دل تو خراب و ویرون بشه ( ترانه سرا: بهمن رامین) انتشار : 1352
واسه دل بلا شدی ( ترانه سرا : بهمن رامین) انتشار : 1352
تنها با گل ها ( ترانه سرا : علی رضا طبایی ) انتشار : 1352
4- گوگوش
آدما ( ترانه سرا : پرویز وکیلی ) انتشار : 1352
دنیا وفا نداره ( ترانه سرا : بهمن رامین ) 1352
دیگه من و نمی خوای ( ترانه سرا : پرویز وکیلی ) 1352
5- ضیا
آخه آدم غمش و به کی بگه ( ترانه سرا: ایرج جنتی عطایی) انتشار : 1350

سرانجام پس از 2 سال درگیری با بیماری سرطان در 23 مرداد 1354 در سن 32 سالگی و در اوج جوانی در بیمارستان آراد تهران درگذشت. آخرین کار او در همان روزهای بیماری اش شکل گرفت . آهنگی تحت نام دیگه باید رفت با شعری از آذر صرافپور که با صدای هایده اجرا شد.


هفته نامه جوانان دوشنبه 23 تیر 1354
آهنگساز جوان ایرانی با مرگ دست و پنجه نرم می کند.
در این لحظات که شما این خبر را می خوانید یک آهنگساز جوان و موفق ایرانی ، حسن لشکری در خارج از وطن ، با مرگ دست به گریبانست و پزشکان پس از انجام دو عمل جراحی خطرناک ، او را ناامیدانه و برای جلوگیری از خونریزی معده ، در داخل یخ گذاشته اند و او که آهنگساز پرشوری بود اکنون در ناامیدانه ترین وضع ، شجاعانه با مرگ می جنگد.
حسن لشکری که از خانواده هنرمند لشکری هاست و در زمینه تنظیم و تصنیف آهنگ های روز در میان اعضای خانواده هنرمند لشکری ، شهرت خاصی به هم زده ، از سه سال پیش از یک بیماری مرموز رنج می برد. او دو سال پیش به توصیه پزشکان راهی لندن شد و در آنجا طحال وی مورد عمل جراحی قرار گرفت و با یک بهبودی نسبی به تهران بازگشت.
لشکری که آهنگساز پرکار ، مسلط و موفقی بود به خاطر این بیماری ، مدت ها در سکوت به سر برد و بعد با ساختن آهنگ های شاد و غمگین برای عارف ، امیر رسایی ، گیتی و خیلی از خوانندگان محبوب روز به دوران پررونق خود بازگشت اما مثل این که این سلامت و شادکامی ، یک آرامش قبل از طوفان بود چون دوباره به بستر بیماری افتاد ، پزشکان متخصص با معاینات دقیق نظر دادند که بیماری او نامعلوم است و بدین جهت دوباره او را راهی لندن ساختند.
چکاب تازه ، خرج سنگین و کمرشکن مسافرت و پزشک و دارو ، لشکری را تا حد زیادی ناامید ساخت ولی وقتی به یک بهبودی کوتاه مدت دست یافت باز هم در چهره اش شادی و امید دیدند ولی به هر حال بیماری مداوم ، گوشه گیری و ماندن در گوشه بیمارستان ها ، روحیه شاد او را در هم ریخت و حسن وقتی به ایران بازگشت یک آهنگساز دیگر بود . همه آهنگ هایش بوی غم و تنهایی می داد.
چند ماه پیش بود که توی سالن رادیو با دوستانش حرف می زد . می گفت: آنقدر از این بیماری مشکوک خسته شده ام که گاه دلم می خواهد شکم خود را باز کنم همه جا را بکاوم و ببینم این درد و خونریزی از کجا سرچشمه می گیرد.
می گفت: تازه می فهمم سلامتی چقدر پرارزش و شیرین است ، کاش دوباره به آن روزهای سلامت و بی خبری و شاد بازگردم.
عید نوروز در حالی که همه در شادی غرق بودند ، حسن باز هم به علت خونریزی شدید در میان مرگ و زندگی دست و پا می زد و در همان حال راهی اسرائیل شد.
در این سفر خانمش نیز همراه او بود و در یکی از معروف ترین بیمارستان ها بستری گردید. دو عمل جراحی خطرناک روی او انجام گرفت ولی هنوز در حال اغما به سر می برد . او می خواهد با مرگ بجنگد ، او می خواهد زندگی را با همه شیرینی ها و تلخی هایش به آغوش بکشد.
آهنگساز 30 ساله ایرانی را پزشکان اسرائیلی از شدت خونریزی در یخ قرار داده اند ، برادرهایش همه راهی اسرائیل شدند و همسرش مرتب تلفن می زند ، بی تاب است و همه دست به دعا برداشته اند و برای حسن لشکری دعا می کنند تا او در این مبارزه سخت زندگی پیروز بیرون بیاید.

هفته نامه جوانان 30 تیر 1354
حسن لشکری به تهران منتقل شد.
حسن لشکری آهنگساز معروف که برای معالجه بیماری خطرناک خود در اسرائیل به سر می برد هفته گذشته همراه پزشک متخصص اسرائیل و خانواده نگرانش به تهران بازگشت تا معالجه خود را در تهران ادامه دهد.
حسن لشکری که از دو سال پیش به بیماری سخت معده دچار شده و بارها برای معالجه به اروپا سفر کرده بود حدود یک ماه پیش به دنبال خونریزی شدید و در حال اغما به اسرائیل منتقل گردید. لشکری در تمام ماه گذشته وضع و حال وخیمی داشت و به همین جهت بزرگترین پزشکان از او مراقبت می نمودند و به طور دقیق حدود صدهزارتومان در این مدت کوتاه خرج پزشک و دارویش شد.
همسر لشکری در همه مدت بر بالین شوهرش نشسته و از او مراقبت می نمود و امید زیادی به بهبودی کامل او داشت ولی ده روز پیش حال لشکری رو به وخامت گذاشت و پزشکان ضمن رساندن خون ، در یخ گذاشتن معده مراقبت شدیدی را از او به عمل آوردند و عاقبت هفته گذشته همسر حسن از برادران و خانواده شوهرش خواست که هر چه زودتر به اسرائیل بروند. در حالی که همه دوستان حسن در تهران برای سلامت او دست به دعا برداشته بودند بالاخره به توصیه پزشکان معالج ، یک متخصص معروف اسرائیل ، لشکری را درون هواپیما تا تهران همراهی نمود و سپس بنا به خواست خانواده آهنگساز معروف با وجود خرج سنگین در تهران ماندگار شد. این پزشک متخصص در یکی از هتل ها مقیم شده و مرتبا به بیمارستان آراد محل بستری شدن لشکری سر می زند و تا از بهبودی نسبی او نیز اطمینان حاصل نکند به اسرائیل باز نمی گردد.
حسن لشکری که تا حدود زیادی لاغر و پژمرده شده بود در بیمارستان به خبرنگار جوانان گفت: راستش دوری از وطن و دوستان بیشتر مرا به ناامیدی کشیده بود و حالا که همه را در کنار خود می بینم و گاه به نوای موزیک ایرانی گوش می دهم امیدی در دلم جوانه کرده و احساس راحتی می کنم.


هفته نامه جوانان دوشنبه 27 مرداد1354

حسن لشکری در آخرین مصاحبه قبل از مرگش با خبرنگار مجله جوانان گفت:

تنها آرزوی من این است که در وطنم بمیرم.



در آخرین روز هفته ، سرانجام چراغ عمر حسن لشکری یکی از پرکارترین آهنگسازان و نوازندگان جوان خاموش شد و او به دلیل بیماری سرطان معده روی تخت بیمارستان جان داد . این ماجرای تلخ در حالی روی داد که وضع مزاجی او چند روز قبل از مرگ بهتر به نظر می رسید و گویی این آخرین شعله های حیات بود که از چشمان حسن سازنده آهنگهای قشنگ روز چون «گناهت را نمی بخشم» و «تنها با گل ها» بیرون می تراوید.

حسن در زندگی زناشویی مردی خوشبخت نبود . او با خواهر افخم مهاجر (خواننده رادیو تلویزیون) ازدواج کرد اما این ازدواج همیشه با جنگ و گریز همراه بود و چنان که در همین شماره ملاحظه می کنید حتی حسن در آخرین روزهای حیات و روی تخت بیمارستان هم با همسرش کشمکش داشت و ما در ستون شایعات همین هفته که معمولا زودتر زیر چاپ می رود خبر این اختلاف را نوشته ایم و متاسفانه نتوانستیم آنرا حذف کنیم چون این صفحه یک روز قبل از فوت حسن چاپ شده بود.

خبر بیماری دردناک حسن را ، نخستین بار مجله جوانان در ایران منتشر کرد و نوشت آهنگساز جوان ایرانی در اسرائیل با مرگ دست و پنجه نرم می کند و سپس هنگامی که حسن به تهران منتقل شد و در بیمارستان آراد بستری گردید ما روی تخت بیمارستان از او عکس گرفتیم وبا او مصاحبه کردیم و حسن در این گفتگو از مردمی که خبر بیماری او را در مجله جوانان خوانده و ابراز محبت کرده بودند تشکر کرد.

حسن در این ملاقات گفت: من مدت هاست از این بیماری رنج می برم ، وقتی در اسرائیل بودم تنها آرزویم این بود که به وطنم برگردم و بین مردم وطنم در حالی که موسیقی ایرانی در گوشم طنین انداز است بمیرم و حالا از این که به وطنم بازگشته ام و خودم را بین دوستان هنرمندم می بینم خوشحالم و مرا از مرگ پروائی نیست .

عارف که سالها با حسن لشکری کار کرده درباره این آهنگساز فقید می گوید :

حسن برای من یک دوست و همکار خوب بود . او بیش از 12 آهنگ خوب برایم ساخته که از جمله گناهت را نمی بخشم ، یار که بودی ، و بالاخره تنها با گل ها با هایده را می توانم نام ببرم.

در آخرین ملاقات ، حسن لبخند کم رنگ به لب داشت و به درستی نمی توانست حرف بزند فقط با دیدن من دستش را بالا آورده و دستم را فشرد. حسن فقط با دیدن عیادت کنندگان لبخندی می زد و بعد به دنیای پردرد خود فرو می رفت.

سردبیر و نویسندگان مجله جوانان این ضایعه دردناک را به خانواده لشکری و جامعه هنری تسلیت می گویند.


هفته نامه جوانان دوشنبه 3 شهریور 1354
حسن لشکری دو روز قبل از مرگ همسرش را طلاق داد
حسین لشکری برادر هنرمند فقید حسن لشکری که هفته پیش جهان را در سن 32 سالگی به علت بیماری سرطان بدرود گفت ، به خبرنگار ما توضیحات تازه ای داد و گفت: ما برادر هنرمندمان حسن را در حالی به خاک سپردیم که او در آخرین دقایق عمر بسیار گله مند بود. حسین لشکری گفت: برادر ما وقتی از همسر اول خود که خواهر افخم خواننده فرهنگ و هنر بود جدا شد با زنی به نام سیمین آشنا شد که این زن خود را واله و شیدای حسن نشان می داد اما چنان رفتاری با او کرد که حسن دو روز قبل از فوت به برادر دیگرمان منوچهر لشکری وکالت داد تا او را طلاق داد و این موضوع هم انجام شد.
وی افزود حسن در بیمارستان آخرین آهنگ خود را تحت عنوان «دیگه باید رفت» سرود و دلش می خواست الهه این آهنگ را بخواند که متاسفانه موفق به دیدار الهه نشد.

تقدیم به روان پاک هنرمند جوان حسن لشکری:
حسن لشکری به حق پیوست یاد آن نازنین گرامی باد
گر چه ناکام از این جهان بگسست آن جهانش به شادکامی باد
روز پایان کار و روز حساب ایزدش یار باد و حامی باد
در کتاب زمانه تا باقی است یادگارش به نیک نامی باد
سیمین بهبهانی

نویسنده :حمید
دوشنبه 24 آبان 1389

پی نوشت:

شنیدن ملودی هایی چون تنها با گل ها (هایده ) ، آخه آدم غمش و به کی بگه (ضیا) ، آدما ، دنیا وفا نداره ( گوگوش) ، برایم تنها یک افسوس را باقی گذاشت. افسوس از بین رفتن خالق چنین ملودی هایی.

نمی دانم اگر مانده بود چه نقش آفرینی هایی که در حوزه ی آهنگسازی نمی کرد. بی تردید نقش پررنگ او در تکامل موسیقی نوین پاپ ایران انکارناپذیر است اما دردا و دریغا که بزرگان امروز هیچ گاه از او یاد نمی کنند و همیشه خود را پایه گذار چنین سبکی به شمار می آورند اما حقیقت را نمی توان برای همیشه پنهان کرد .


۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

مسعود هوشمند ترانه سرا درگذشت.

هفته نامه جوانان 25 مرداد 1355
هفته نامه جوانان 22 شهریور 1355

به بهانه مرگ مسعود هوشمند ترانه سرا
تاک
« تو یه تاک قد کشیده پا گرفتی روی سینم
واسه پا گرفتن تو عمریه که من زمینم
راز قد کشیدنت رو عمریه دارم می بینم
داری می رسی به خورشید ولی من بازم همینم
می زنند چوب زیر ساقت واسه لحظه های رستن
ریختن آب زیر پاهات هی منو شستن و شستن
توی سرما وتو گرما واسه تو نجاتم عمری
تو هجوم باد وحشی سپر بلاتم عمری
آدما هجوم آوردن برگ های سبزتو بردن
توی پاییز و زمستون ساقتو به من سپردن
سنگینیت رو سینه من سایه ات هم نصیب مردم
میوه هاتم که آخر سر که می شن قسمت هر خم
نه دیگه پا می شم اینبارخالی از هر شک و تردید
می رم اون بالا ها مغرور تا بشینم جای خورشید
تن به سایه ها نمیدم بسه هر چی سختی دیدم
اینقدر زجر کشیدم تا به آرزوم رسیدم
بذار آدما بدونن میشه بیهوده نپوسید
می شه خورشید شد و تابید میشه آسمونو بوسید »

« وقتی جای خنده ، غم می شینه روی لبام
تشنه ی نوازشم خسته از خستگیام
وقتی که دستای من گرمی دستی می خواد
وقتی یک لحظه خوشی به سراغم نمیاد
تو می تونی غمامو خاک کنی گونه های خستمو پاک کنی
تو می تونی دلمو شاد کنی، من و از درد و غم آزاد کنی»

مسعود هوشمند ترانه سرا، یک شنبه 25 مهر- در سن 64 سالگی - در تهران درگذشت. او که نام کاملش علی اکبر هوشمند لنگرودی بود در سال 1325 در بخش 2 تهران سابق یعنی میدان بهارستان به دنیا آمد. دیپلم ادبی اش را از دبیرستان دارالفنون گرفت و پس از ورود در دانشگاه در رشته حقوق قضایی فارغ التحصیل شد . او که از همان پیش از انقلاب علاوه بر ترانه سرایی به عنوان منشی دادیار شعبه 9 دادسرای تهران نیز مشغول به فعالیت شده بود از سال 1350 کار ترانه سرایی اش را با همکاری حسین واثقی زوج همیشگی اش آغاز کرد.مسعود هوشمند و حسین واثقی سالها با یکدیگر همکاری نمودند . اولین همکاری این دو با صدای عماد رام و در فیلم سینمایی نقره داغ منتشر شد.
بیشترین حاصل همکاری مسعود هوشمند و حسین واثقی در پیش از انقلاب با اجرای عهدیه و مرتضی همراه بود. مسعود هوشمند مجموعا در 51 فیلم سینمایی همکاری داشت که بیشترین آنها توسط خانم عهدیه اجرا شد. گر چه کاملا روشن است که ترانه های منتشر شده از او در فیلم های سینمایی بیشتر جنبه تجارتی داشت اما توانایی های اودر عرصه ترانه سرایی بسیار فراتر از آثار منتشر شده ی تجارتی او بودند.
به جز حسین واثقی یار همیشگی هوشمند ، آهنگسازان نامی دیگری نیز با او همکاری نمودند : سلطان موسیقی پاپ ایران پرویز مقصدی ، پرویز اتابکی ، داود اردلان و سیاوش قمیشی .
خوانندگان فراوانی نیز ترانه های او را اجرا کردند . به جز عهدیه ، مرتضی و ایرج مهدیان که خواننده ی ترانه های او در فیلم های سینمایی بودند خوانندگان مشهور و معروفی چون داریوش ، ابی ، گوگوش ، عماد رام ، فریدون فروغی ، سیاوش قمیشی ، شاهرخ ، رامش ، عارف ، سلی ، افشین مقدم ، فرزین ، گیتی ، احمد رضا نبی زاده ، دینامیک و.. نیز اجرای کننده ی ترانه های او بودند.
پس از انقلاب به مانند بسیاری از همکارانش دست به ساخت ترانه ها و سرودهایی به مناسبت انقلاب زد. از شاخص ترین آنها کار جهاد بود که با همکاری علی درخشان ساخته شد و توسط جوان 18 ساله ی آن روزها یعنی هاتف اجرا گشت.
شاخص ترین ترانه ی مسعود هوشمند به زعم من ترانه تاک با صدای سیاوش قمیشی بود که در سال1372 منتشر گشت.
گزینه ی ترانه های مسعود هوشمند:
داریوش :
1-لالایی ( لالا می گم برات خوابت نمی آد بزرگت می کنم یادت نمی آد) انتشار 1350 آهنگ : پرویز مقصدی
2- شب اومد ( بازم آفتاب غروب کرد و شب اومد ) انتشار 1351 آهنگ: صدرالدین مهوان
3- خار ( ای خدا من به کسی کاری ندارم ولی زخم از همه خوردن شده کارم) آهنگ : حسین واثقی 1352
ابی :
4- عطش (عطش موندن با تو تو دلم ریشه دوونده چشم من مرگ دلم رواز توی چشم تو خونده) آهنگ : حسین واثقی 1351
5- چرا چرا(شبامون آیه بیداری شدن روزامون ساکت و تکراری شدن) آهنگ و تنظیم : فرشاد واثقی 1351
6- سادگی :( همیشه سبز می خشکد همیشه ساده می بازد همیشه لشکر اندوه به قلب ساده می تازد) آهنگ:سیاش قمیشی
گوگوش :
7- گاهی خنده گاهی گریه (بعد تو این دل رسوا به کسی دل نمی بنده ) آهنگ : پرویز مقصدی
گیتی
8- عشق اول و آخر آهنگ: پرویز مقصدی 1352
فریدون فروغی :
9- فتنه چکمه پوش ( روزم از شب روسیاتر شبم از شهر بی صداتر) آهنگ: حسین واثقی 1351
سیاوش قمیشی :
10- تاک :(تو یه تاک قد کشیده پا گرفتی روی سینم واسه پا گرفتن تو عمریه که من زمینم ) آهنگ: قمیشی
1372
شاهرخ :
11- غریبه ( یه مسافر یه غریبه یه شبم بی پنجره می روم با کوله بار سرگذشت و خاطره) آهنگ: حسین واثقی 1354
مرتضی :
12- عشق زودگذر( گل نیلوفر) ( دلم از دیدن تو سیر نمی شه به کنارم تو بمون دیر نمی شه) 1352 پرویز مقصدی
13- چلچراغ (آهنگ: پرویز مقصدی ) انتشار 1355
14- معشوقه ( آهنگ: حسین واثقی ) انتشار 1352
شهره:
15- بت سنگی (آهنگ : سیاوش قمیشی ) انتشار 1365
16- اشک من ( سکوتم قصه ای تلخ است شبم بی روزن و تاریک همیشه شادی از من دور غم اما با دلم نزدیک )آهنگ: پرویز مقصدی انتشار 1356
فرزین :
17- خداحافظ ( درون کوچه قلبم چه غمگینانه می پیچد صدای تو که می گفتی به جز تو دل نمی بندم ) آهنگ و تنظیم : داود اردلان 1355
عهدیه :
18- با من بمان آهنگ: غربی
احمدرضا نبی زاده
19- هیزم نیمه نیمه ( آهنگ: پرویز مقصدی ) 1356
افشین مقدم
20- پاکباخته ( کسی که با غم تو سوخته و ساخته منم )
سلی
21- خورشید هفت آسمون آهنگ: پرویز اتابکی 1354
حمید شب خیز
22- کودک بابا
رامش
23- شرم بوسه(اون دو تا چشات مث ستاره دل می شه صیدش به یه اشاره)
24- سازش( این منم که با تو خوبم برای چشات می میرم)
اسی
25- بگو ( آهنگ: اسی تنظیم : داود اردلان ) انتشار 1359
26- هرگز ( آهنگ: اسی تنظیم : داود اردلان ) انتشار 1359
هاتف:
27 – جهاد ( خلق بیدار شدند همه آماده جنگ) انتشار 1358 تنظیم : علی درخشان
شهرام صولتی
28- کوله بار آهنگ سیاوش قمیشی
شهرام شب پره
29- می تونی ( وقتی جای خنده غم می شینه روی لبام تشنه ی نوازشم خسته ازخستگیام ) آهنگ : سیاوش قمیشی انتشار 1363
در پایان برای یادکرد او این سند را تقدیم حضورتان می کنم.

هفته نامه جوانان دوشنبه 22 شهریور 1355
مسعود هوشمند ترانه سرای جوان همین هفته به خواستگاری رامش می رود.
این هفته خبرنگاران جوانان ، به دنبال شایعاتی که از چندی پیش شنیده بودند و تحقیقاتی که درباره صحت و سقم آن کردند سرانجام اطلاع یافتند که شایعات ، حقیقت دارد و به زودی مسعود هوشمند ، ترانه سرای جوان از رامش خواننده خوش صدا خواستگاری خواهد کرد.
اعتراف بعد از انکار
خبرنگاران ما وقتی از صحت شایعات مطلع شدند، بی درنگ به سراغ مسعود رفتند و او را به هر زحمتی بود به حرف کشیدند . مسعود که ترانه های موفقی برای اکثر خوانندگان ، از جمله ابی ، داریوش ، گوگوش ، مرتضی ، شاهرخ ، هایده و مهستی ساخته و بسیاری از این ترانه ها به عنوان معروف ترین ترانه شناخته شده است ابتدا زیر بار نمی رفت که چنین خبری صحت دارد و مرتبا می گفت دست بردارید بابا شوخی نکنید اما وقتی دید نشانی های خبرنگاران ما کاملا درست است ناچار از بیان حقایق شد و ماجرا از آغاز تا امروز شرح داد.
هفته آیِنده خواستگاری می کنم.
مسعود که در عین ترانه سرایی ، منشی دادیار تحقیق شعبه 9 دادسرای تهران نیز هست، 30 سال دارد و صاحب چهار برادر و یک خواهر است . او جریان علاقه اش به رامش و چگونگی خواستگاری خود را این طور تعریف کرد:
چند روز پیش در دفتر کار آقای منوچهر بی بیان مدیر استودیو آپولون نشسته بودم و با هم از هر دری حرف می زدیم که ناگهان صحبت ازدواج من به میان آمد و این که از چه دختری خوشم می آید . من هم که رامش را دختری موفق و هنرمندی خوش صدا می دانم از وی نام بردم و مخصوصا تاکید کردم که رامش دختر خوبی است و من عاشق صدایش هستم.
دوستم منوچهر بی بیان پیشنهاد کرد که اگر موافق هستم برای من از رامش خواستگاری کند ، من هم قبول کردم و حالا قرار است اواخر همین هفته وی برای طرح موضوع با رامش به خانه اش برود که امیدوارم جواب مثبت هم بگیرد.
با همکاری رامش و چشم آذر مخالفم.
مسعود در پاسخ این سئوال که درباره آینده هنری رامش ، در صورت ازدواج با تو چه نظری داری ؟ گفت:
در این صورت من تمام شعرهایم را به رامش می دهم و ضمن این که او را از ادامه همکاری با ناصر چشم آذر آهنگساز مشهور باز می دارم از آهنگ های پرویز مقصدی برای ترانه های رامش استفاده می کنم . با این توضیح متوجه می شوید که با ادامه فعالیت های هنری همسر آینده ام مخالفتی ندارم که هیچ، حتی کمکش هم می کنم.
رابطه ای هم بوده؟
در پاسخ سئوال دیگر که رابطه ات با رامش چگونه است؟ مسعود گفت:
راستش من رامش را از بیست ، سی روز پیش تاکنون ندیده ام ، آخرین بار در استودیو پاپ رامش را دیدم که سرگرم ضبط آهنگ بود و به امید خدا اواخر این هفته به اتفاق دوستم منوچهر بی بیان که با هم به خواستگاری خواهیم رفت بار دیگر ایشان را زیارت خواهیم کرد.

اگر جواب رد بدهد.
ترانه سرای جوان در پاسخ سئوال دیگر راجع به این که اگر رامش جواب رد داد چه خواهی کرد؟ سری تکان داد و گفت:
خوب این حق هر دختری است . چه می شود کرد؟ ولی امیدوارم چنین جوابی نشنوم. ضمنا در صورت ازدواج با رامش مسلما از سروصدا و شایعه دور خواهیم بود و زوج هنری موفق و آرامی تشکیل خواهیم داد . هم چنین دوست ندارم با مادر و پدر رامش زندگی کنم و داماد سرخانه باشم چون این از استقلال عمل آدم می کاهد.
تایید صحت خبر
منوچهر بی بیان مدیر استودیو آپولون در گفتگوی کوتاهی در این باره گفت:
نمی دانم شما از کجا فهمیدید ولی حالا که خبر دارید ، بله ، موضوع کاملا درست است. من و مسعود با هم درباره زن و ازدواج صحبت می کردیم که مسعود از رامش به عنوان زن ایده آل خود نام برد و من که با این خواننده آشنائی نزدیک و صمیمانه ای دارم قرار است تا جمعه آینده به خواستگاری بروم که البته مسعود هم با من خواهد بود و امیدوارم خبر موافقت رامش را خودم به طور اختصاصی به شما خبرنگاران کنجکاو و موفق جوانان بدهم .
یاد و نامش گرامی باد.
پی نوشت:
ملودی ترانه اشک من ، ساخته پرویز مقصدی در سال 1356 بود. این ملودی در سال 1358 توسط داریوش در قالب ترانه ای تحت نام مار در محراب بازخوانی شد.با شنیدن ترانه و ملود ی اشک من نمی توان تاثیرپذیری ایرج جنتی عطایی در سرودن ترانه ی مار در محراب از این ملودی و ریتم را کتمان کرد.حقیقتا پس از شنیدن ترانه ی اشک من ، دچار بهت شدم.
با تشکر از بابک نازنین جهت ارسال ملودی اشک من ساخته سلطان بی بدیل موسیقی پاپ ایران پرویز مقصدی.

نویسنده : حمید
پنج شنبه 29 مهر 1389

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

بازخوانی یک پرونده : نماز در گفتگو با اسفندیار منفردزاده

هفته نامه اطلاعات هفتگی 7 مهر 1351
هفته نامه فردوسی 27 آذر 1351

بازخوانی یک پرونده


نماز در گفتگو با اسفندیار منفردزاده


اگر خاطرتان باشد حدود سه سال پیش ، سندی در رابطه با اظهارنظر عباس پهلوان سردبیر هفته نامه فردوسی چاپ 27 آذر 1351 به نام « ملاحظات صفحه مستهجن» منتشر نمودم.

توجه کنید!« در آن سند عباس پهلوان به تندی پیرامون این شعر پشت صفحه ترانه نماز سروده شهیار قنبری (


با خیال تو من ای کاش نمی خوابیدم

و تمامیت مردانگی ام را به تو ای کاش نمی بخشیدم

من چه می دانستم

تو به من می گفتی خون روی علف از دامن توست

من چه می دانستم من شهیدم تو شهادت دادی)


به اظهار عقیده پرداخته بود و در تقبیح آن اثر ، جملات شدیداللحنی را نیزایشان اینگونه بیان نموده بود:


«چشممان روشن که پس از رواج صفحه های مبتذل با صدای خواننده های جور واجور و با اشعار بند تنبانی و مستهجن ، حالا « صفحه شعر گونه مبتذل » هم به بازار آمده است و نمونه آن شعری است که آقایی با لحن خیلی سوزناک با موزیک و دام و دومب می خواند .

این به اصطلاح شعر پشت صفحه ای به نام نماز ضبط شده است که آهنگ آن از اسفندیار منفردزاده است و جوانی به نام فروغی آنرا خوانده ولی خصوصیات آن روی آن که شعری بدون آواز است معلوم نیست. آقایی که شعر بند تنبانی را دکلمه می کند در طول قرائت شعر ، صحبت از دراز کشیدن خودش با دختری می کند روی علف ها ... و اینکه تمام مردی خود را بطرف بخشیده و طرف مربوطه چند قطره خون از دامنش را به عنوان تمام زنانگیش به او تقدیم کرده است آنهم با چه سوزی . شعر را قرائت می کند که حال آدمیزاد بهم می خورد و لابد پس فردا، این شعر گونه مزخرف و مستهجن اسلحه ای می شود در دست عده ای که شیر دود بکشند طرف شعر معاصر و وسیله ای برای اتهام و بدنام کردن آن ... و خطر دیگرش اینکه عده ای شهرت طلب هم بلند شوند و پولی دست و پا کنند و بخواهند اراجیف سانتی مانتال و گاه کلمات مستهجن خود را به نام نوای عاشقانه روی صفحات ضبط کنند و به بازار صادر فرمایند . اگر ترانه و ترانه سازی ضابطه ای ندارد و خوانندگی با معیارهای گذشته آن به کلی متفاوت است تا جاییکه آهنگساز معروفی مثل منفرد زاده هم آهنگش را به جوان بد صدایی می دهد تا آنرا بخواند ، اگر هر گونه اراجیفی به اسم ترانه شهرت ایرانگیر پیدا می کند و بر صدر می نشیند و عزت می بیند دلیل ندارد که بگذاریم اینگونه اراجیف به اسم دکلمه شعر رایج شود و عده ای از کنار آن به نوایی برسند»


با توجه به تاریخ انتشار سند که آذر ماه 1351 را با خود یدک می کشید تاریخ انتشار ترانه نماز را این تاریخ می پنداشتم اما

اجازه می خواهم تا سندی همراه با نام « نیاز- داریوش » را با شما قسمت کنم و به مرور فرضیه های موجود بپردازیم:

هفته نامه اطلاعات هفتگی در شماره 1605 جمعه 7 مهر 1351 در خبرهای هنری اش نوشته است :


داریوش به شیراز رفت.


«داریوش هفته پیش برای اجرای کنسرت به مدت ده روز به شیراز رفت . او که هم اکنون ترانه جدیدی به نام نیاز از ساخته های منفردزاده با شعر شهیار قنبری در دست تمرین دارد تصمیم گرفته است از مسافرت شیراز دست خالی برنگردد و با همت آهنگسازش قرار است چند ترانه محلی شیرازی نیز با خودش بیاورد»


مطمئنا شما نیز به من حق می دهید تا با خواندن و دیدن چنین سندی به کلیت ماجرا مشکوک شوید. بگذارید یکبار دیگر صورت مساله را با هم مرور کنیم:


در سند مربوط به مهر 51 هیچ سخنی از انتشار اثر« نماز» موجود نیست . سخن از این است که ترانه« نیاز» جهت تمرین در اختیار داریوش قرار گرفته و پس از چندی نیز در آذر 51 عباس پهلوان پیرامون ترانه« نماز » به صحبت می پردازد.


برای رها شدن از این سردرگمی هیچ راهی به جز طرح موضوع و پرسش از خالقان اثر نمی توان یافت.

لذا موضوع را با اسفندیار منفردزاده سازنده و تنظیم کننده آهنگ ترانه « نماز» در میان گذاشتم ، ایشان نیز در پاسخ اینگونه نوشتند:


آقای حمید شما نوشته و پرسیده بودید؛

« آنچه که باعث تعجب من نیز شد همین است که این سند قبل از انتشار ترانه نماز با صدای فریدون فروغی پخش شده است. یعنی آهنگ نماز آذر 1351 پخش شده که حتی من مطلبی نیز به قلم عباس پهلوان البته بر علیه شهیار و فریدون در آذر 51 دارم .ولی مطلب نماز با صدای داریوش مربوط به مهر 51 است پس با تمامی تفاسیر شما معتقد هستید..... با احترام» حمید


آقای حمید اشتباه نکنید ! «سند » مورد استناد شما با نام « نیاز » به داریوش سنجاق شده است نه به نام «نماز» عزیزم، « من معتقد نیستم که...- بلکه برای آگاهی شما حقیقت جویان بازگوئی می کنم؛

نام شعر شهیارقنبری و کاری از من ترانه «نماز» بوده و هست و خواهد بود. بهتر است همگان بدانند که «نیاز» نام جعلی و منتخب ساواک، چندماه پس از پخش صفحه آن بوده است و این اثر- یعنی «من نمازم ...»- بوسیله من بر شعر زیبای شهیار قنبری برای صداهای رامش و فریدون فروغی ساخته ، پرداخته و ضبط شد که بنام « نماز» بر روی صفحه تکثیر شد و بی آنکه به رادیو تلویزیون ها بدهم در فروشگاه ها پخش شد.

بد نیست بدانید؛ با آن که دو ترانه « رسول رستاخیز و...» را که بوسیله شاعر خوب ترانه ، آقای جنتی عطائی با فشار و درخواست ساواک در مدح شاه و انقلاب سفید سروده شد و داریوش به همان مناسبت در روز ششم بهمن 1353آن را زنده درتلویزیون خواند، اما داریوش هرگز مزدور ساواک نبود تا نام « نیاز- بیان میل جنسی» را به جای نام اصلی آن « نماز»، به نشریه ای داده باشد تا آنکه برای شما « سند» شده باشد.

با آنکه هیچ گاه «نماز» برای داریوش در نظر گرفته نشده بود اما هوش زیاد لازم نیست تا بدانیم که؛

خبر«داریوش به شیراز رفت» در آن مجله برای جلب توجه مردم زیر نام داریوش به تبلیغ نام جعلی «نیاز» بوده است و دوم؛ نام قنبری، همیشه شهیار بوده نه شهریار، سوم؛ کو، کجاست؟ چه شد آن ترانه های محلی شیرازی که-اطلاعات هفتگی- از قول داریوش وعده اش را داده بود؟


آقای حمید شما نوشتید؛ ــ «آنچه که باعث تعجب من نیز شد همین است که .... آهنگ نماز آذر 1351 پخش شده که حتی من مطلبی نیز به قلم عباس پهلوان البته بر علیه شهیار و فریدون در آذر 51 دارم....با احترام» حمید


حمید عزیزم، شما چرا خیال می کنید که؛ تاریخ مطلب آقای پهلوان-ماه آذر- تاریخ پخش ترانه «نماز» بوده است؟ - آنچه آذر51 پخش شد بی تردید،«نیاز» بوده است نه «نماز» که مرا سه بار برای بازجوئی به خانه های مخفی« ساواک» پیش از انقلاب اسلامی فرا خواندند و بازجو می گفت؛ -« شماها به اسلام توهین کرده اید و قم را به هم زده اید!»- می دانم شهیار قنبری و ناشر اثر، خسرو لاوی(استریو دیسکو) را نیز به همان خانه ها برده بودند .

پس از آن بود که خانم رامش و فریدون فروغی بدون اجازه و رضایت شهیار قنبری و من، با آن که موسیقی بدون کلام را به ایشان ندادم، ناگزیر شدند تنها روی کلمه «نماز»، کلمه «نیاز» را بازخوانی کنند تا بتوانند بنام «نیاز» از رسانه های دولتی حافظ حرمت اسلام، پخش کنند واعتراض آقای پهلوان به گستاخی شاعر برای آسیب رساندن به روند پرشتاب همه گیر شدن ترانه بود و از آن پس تلاش شد با نام جعلی« نیاز» تبلیغ شود اما مردمان با نام «نماز» به خاطر سپردند تا بخشی از خاطره هاشان شود.

چند سال پیش دوباره جوانی خام بدون اجازه من و شهیار ، شاید برای بیان امیال جنسی و خوش آیند هم نوعان خود در قدرت ، «نیاز» خوانی کرد .

دیگر این که؛

عزیزم، پاسخ من و اشاره ام به «نمکدان و...» اشاره لازم ـ نه کافی ـ به پرسش شما در باره مطلب آقای عباس پهلوان بر علیه شهیار و فریدون فروغی بود، که ندانستم کجای این پرسش و پاسخ به من مربوط می شده است؟

ماجرای دعوای لفظی و پرتاب نمکدان را اگرمی خواهید بیشتر و دقیق تر بدانید، بهتر است از هر دو طرف، آقای شهیار قنبری و آقای پهلوان بپرسید.

امید که روشن و شفاف نوشته باشم

بدرود، اسفندیار منفردزاده


پی نوشت:

نظریات مطرح شده توسط اسفندیار منفردزاده به معنای تایید گفته های ایشان توسط من نیست. به اعتقاد من سند منتشر شده توسط هفته نامه اطلاعات هفتگی پیرامون تمرین ترانه نیاز توسط داریوش ، نمی توانسته دسیسه و توطئه ای طراحی شده باشد . لذا به اعتقاد من شخص آقای داریوش اقبالی می بایست پیرامون این ماجرا اظهار نظر کنند که آیا ترانه نماز توسط اسفندیار منفردزاده در اختیار ایشان نیز قرار گرفته بود یا خیر ؟

به اعتقاد من این سند یکی از تاریخی ترین اسناد موجود پیرامون ترانه ی نماز می باشد و نادیده انگاشتن آن هیچ چیزی از صورت مساله پاک نخواهد کرد.



۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه

پرویز حجازی خودکشی کرد.

هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 17 دی 1355
هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 17 دی 1355
اطلاعات هفتگی جمعه 8 اسفند 1348 بهروز وثوقی و پوری بنایی


هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 17 دی 1355 شماره 1824

پرویز حجازی ، کاباره دار معروف با خوردن 150 قرص خواب آور خودکشی کرد!

پرویز حجازی کاباره دار مشهور تهرانی ، مردی که عنوان صیاد بزرگ ستاره ها را به دنبال نام خود داشت ، ساعت 8:30 دقیقه بعداز ظهر روز شنبه این هفته با خوردن بیش از 150 قرص خواب آور دست به خودکشی زد و برای همیشه چشم از جهان فرو بست.

خبرنگار هنری اطلاعات هفتگی نیم ساعت پس از حادثه (9 شب روز شنبه) از حادثه آگاه شد و تا 7:30 دقیقه صبح یک شنبه به همراهی حمید حجازی ( برادر پرویز ) ، کیومرث بوذرجمهری مدیر کاباره باکارا ، شاهرخ ( خواننده) ، امیر رسایی خواننده و همسرش از شب تا صبح به پی گیری و تحقیق در مورد چگونگی و علت خودکشی این کاباره دار مشهور پرداخت و آنچه در زیر از نظرتان می گذرد حاصل 11 ساعت تلاش مداوم خبرنگار ما است که تنها خبرنگاری بود که موفق شد گزارش دقیق و لحظه به لحظه این ماجرا را تهیه کند.

می خواهم استراحت کنم ، کسی مزاحم نشود.

فرحناز دختر 16 ساله و دو تن خدمتکار منزل پرویز حجازی اولین کسانی بودند که از مرگ حجازی حرف زدند چون آنها اولین کسانی بودند که از مرگ آگاه شدند . فرحناز در حالی که به شدت می گرید می گوید:

ساعت 3 بعد از ظهر بود که بابا به خانه آمد و یکراست به اتاق کارش رفت و به من و خدمتکاران گفت : من می خواهم استراحت کنم خواهش می کنم کسی مزاحم من نشود، اگر کسی به سراغم آمد و یا تلفن زد بگویید من به اصفهان سفر کرده ام و در تهران نیستم ، حال بابا آن طور که از چهره اش پیدا بود کاملا طبیعی بود و با روزهای دیگر هیچ فرقی نداشت ، البته نه با همه روزهای دیگر ، چون از 5 ماه پیش بابا خیلی غمگین بود و ما هیچ کدام نمی دانستیم علت غمگین بودن او چیست . به هر حال بابا وارد اتاق کارش شد و من هم به اتاق خود رفتم و خدمتکاران هم در آشبزخانه و حمام مشغول به کار شدند.

بابا حالش بهم خورده ، بابا رنگ صورتش مثل گچ سفید شده ، بابا داره می میره

دقیقا یادم نمی آِید ساعت چند بود ، فقط می دانم مدتی از هفت بعد از ظهر گذشته بود که من از اتاقم خارج شدم و برای انجام کاری به هال آمدم که ناگهان چشمم به بابا افتاد که بر روی کاناپه افتاده است ، سر و دست های بابا از روی کاناپه آویزان شده بود . در یک لحظه جلوی چشمم سیاه شد و خانه دور سرم شروع به چرخیدن کرد ، به هر ترتیب بود خودم را به بابا رساندم و دیدم رنگش مثل گچ سفید شده ، دهانش کف کرده بود و از درد به خود می پیچید ، با فریادهای پی در پی من ، خدمتکاران خودشان را به من رساندند و بلافاصله به اورژانس تهران تلفن کردند ، حال بابا خیلی بد بود ، در کنارش یک شیشه بزرگ خالی قرص خواب آور بود و در کنار دیگرش گوشی تلفن بر روی زمین افتاده بود ، فهمیدم که بابا قرص خورده است و وقتی با مرگ روبرو شده از کارش پشیمان شده و خودش را از اتاق خارج کرده تا توسط تلفن دیگران را از ماجرا باخبر کند ، اما موفق نشده بود ، چند دقیقه بعد آمبولانس بیمارستان از راه رسید و دو دکتر و یک پرستار خودشان را بالای سر بابا رساندند و بلافاصله دستور حمل او را به بیمارستان دادند ، اما پیش از آنکه بابا را به داخل آمبولانس منتقل کنند مقدار زیادی خون از دهان بابا بیرون ریخت و کار از کار گذشت و بابا مرد.

پانزده دقیقه پس از مرگ پرویز حجازی ماموران کلانتری 5 تهران به محل حادثه رسیدند و در اتاق کار پرویز حجازی ، دو نامه جداگانه که یکی از آنها در یک صفحه کاغذ و دیگری در دو صفحه کاغذ نوشته شده بود پیدا کردند ، این نامه ها را حجازی قبل از خوردن قرص ها نوشته است:

آنطور که شنیدیم گویا از این قرار است:

ناراحتی های اصلی من که جانم را به لب رسانده است از سه نفر سرچشمه می گیرد:

پونه ، جمیله ، و آقای ش یکی از طلبکارانم .

همه آنها که از دور و نزدیک با من آشنا هستند آگاه هستند که علت ناراحتی من از پونه به خاطر چیست . در مورد جمیله هم او چون صاحب 33 درصد از کل کاباره باکارا است به خاطر همین موضوع او مرتب این و آن را به سراغ من می فرستد تا در کل کاباره با من شریک بشود یا آن را تصاحب کند در صورتی که من همیشه حق او را داده ام و..

باز شنیدیم در نامه دیگر پرویز حجازی وصیت نامه خود را نوشته است و برادرش حمید حجازی را صاحب اختیار همه اموال خود قرار داده و به وی وکالت داده است تا به حسابهایش رسیدگی کند و هر چه از پولش باقی می ماند برای همسر انگلیسی اش جیسی و فرزندانش که به غیر از یکی ، بقیه در امریکا زندگی می کنند بفرستد.

نزدیک ترین دوستان پرویز حجازی درباره علت خودکشی او چه می گویند:

کیومرث بوذرجمهری که از مدت ها قبل حجازی اختیار همه کارهای خود را به وی داده بود ، امیر رسایی و همسرش و ثریا بهشتی از نزدیک ترین دوستان و آشنایان پرویز حجازی بودند که حجازی از 7 ماه قبل تا به حال ، همه وقت خود را با آنها می گذراند.

رسایی و همسرش، درباره علت خودکشی حجازی می گویند :

پرویز این روزها درگیری های زیادی داشت و از 5 سال پیش با پونه (خواننده ) زندگی می کرد ، البته همسرش از این موضوع آگاهی کامل داشت و در این مورد با پرویز بدون هیچ گونه درگیری و ناراحتی توافق کرده بود تا این که از دو ماه پیش ، پونه سر ناسازگاری را با پرویز گذاشت و با او قطع رابطه کرد و همین موضوع پرویز را خیلی ناراحت کرده بود و مرتب نزد ما درد دل می کرد که این دختر هر کجا می نشیند از من بد می گوید .

کیمورث بوذرجمهری در ادامه حرف های رسایی و همسرش گفت:

هفته قبل پرویز به من گفت برو پیش پونه و به او بگو حالا که از پیش من رفته به طور کلی مرا فراموش کند و اینجا و آنجا پشت سرم حرف نزند ، من هم پیش پونه رفتم و پیغام پرویز را به او رساندم.

اموال حجازی پس از مرگ چه می شود:

آن طور که شایع است در حال حاضر حساب و کتاب های حجازی به طرز عجیبی به هم ریخته است. به طوری که چند نفر از دوستان او می گویند حجازی این اواخر مرتب می گفت من نمی دانم چقدر پول دارم و چقدر بدهکارم و باید یکی را پیدا کنم که به حساب هایم رسیدگی کند ، حجازی در حال حاضر صاحب قسمتی از کازینو ساحلی شکوفه نو و 67 درصد کاباره باکارا است و از طرفی همسر و فرزندانش به غیر از فرحناز 16 ساله از مرگ وی باخبر نشده بودند.

جسد پرویز حجازی ساعت 3:5 بامداد روز یک شنبه به پزشکی قانونی دادسرای تهران منتقل شد و ساعت 8 صبح همان روز در حالی که عده ای از هنرمندان جنازه وی را تشیع می کردند به بهشت زهرا منتقل شد و در یک مقبره دفن گردید.

پزشکان قانونی کشیک دادسرای تهران علت مرگ را مسمومیت شدید بر اثر افراط در خوردن قرص والیوم با مشروب (ویسکی ) اعلام کردند . آنطور که شایع است عده ای می گویند پرویز حجازی بالغ بر 20 میلیون تومان بدهی داشته است.

از آنجا که پرویز حجازی کلیه مکالمات تلفنی خود را ضبط می کرد و در غیاب او نیز سکرتر تلفنی داشته است ماموران اداره آگاهی آخرین نوار مکالمات تلفنی او را ضبط کرده اند تا با شنیدن آن به علت واقعی خودکشی حجازی پی ببرند.

چندی قبل پرویز حجازی که از ناراحتی معده رنج می برد در سفری که به اروپا کرد در یکی از بیمارستان های لندن بستری شد و پزشکان طی یک عمل جراحی نیمی از معده او را برداشتند .

پرویز حجازی آنطور که دوستانش معتقدند برای سومین بار بود که دست به خودکشی می زد. بار اول حدود 5 سال پیش این کار را کرد که اطرافیان وی به موقع باخبر شدند او را از مرگ نجات دادند . بار دیگر بهمن ماه سال گذشته بود که حجازی اقدام به خودکشی کرد و مقدار زیادی قرص خواب آور خورده بود که باز دوستان و آشنایان به موقع او را به بیمارستان لقمان الدوله ادهم رساندند و او از مرگ نجات پیدا کرد.

پرویز حجازی در گفتگویی که با مدیر کاباره خود انجام داده بود قرار بود امل ساین که به تهران آمد او را برای اجرای برنامه به مدت یک هفته در باکارا دعوت کند.

نیمکت خاطرات :

هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 8 اسفند 1348

بهروز وثوقی و پوری بنایی

گردآوری و تنظیم : حمید

جمعه 2 مهر 1389